سرمایه گذاران سهام، سهامداران و دموکراسی
با تحریک فرهنگ درگیری بین سرمایه گذاران سهام و سهامداران و مدیران و ایجاد انگیزه برای افراد مزدور و منافع بیشتر، ممکن است وضعیت دو طرف بدتر شود. با این وجود جذابیت “دموکراسی سهامداران” آنقدر زیاد است که بیشتر تغییرات حاکمیت شرکتی در چند سال گذشته شامل تقویت حق امتیاز سهامداران بوده است.
در مورد نرم افزار مدیریت امور سهام و سهامداران خوب بیشتر بدانید.
در ایالات متحده “در مورد دستمزد”، مفاد قانون ۲۰۱۰ اصلاحات مالی Dodd-Frank ایالات متحده وجود دارد که شرکت ها را ملزم می کند که دستمزد اجرایی خود را حداقل سه سال یکبار به رأی سهامداران (غیر الزام آور) واگذار کنند. Dodd-Frank همچنین خواستار “دسترسی نیابتی” شد. این درخواست به برخی از سهامداران بزرگ اجازه می دهد نامزدهای مدیر خود را معرفی کنند. اگرچه حکم SEC در این مورد توسط دادگاه عالی ایالات متحده لغو شد و چشم انداز این پیشنهاد در حال حاضر نامشخص است.
فعالان سهامدار فشار آورده اند و تغییراتی در حکمرانی در شرکت های منفرد ایجاد شده است که از الزام مدیران به کسب اکثریت رأی همه سهامداران (نه فقط اکثریت رای دهندگان) گرفته تا رأی سالانه همه مدیران (بر خلاف رای مبهم در که هر سال فقط چند کارگردان برای انتخابات انتخاب می شوند) تا راه حل “قرص سمی” به منظور جلوگیری از تصرفات خصمانه باشد.
در مورد سامانه تحلیل بازار بیشتر بدانید.
اکثر سرمایه گذاران نهادی از انگیزه و زمان لازم برای نظم و انضباط یا نظارت بر مدیریت برخوردار نیستند. همه اینها به نام دادن قدرت بیشتر به صاحبان شرکت ها رخ داده است. اما به یاد داشته باشید، سهامداران کاملاً با صاحبان یکسان نیستند. یک مثال ساده: اگر صاحب خودرو هستید، در صورت تصادف حتی اگر از ارزش خودرو فراتر رود، مسئول خسارت وارده خواهید بود.
سهامداران به خاطر آنچه سرمایه گذاری کرده اند در گیر هستند. اگرچه برخی از سهامداران بسیار شبیه به مالکان رفتار می کنند. اما اکثر آنها عملاً اجاره دهندگان هستند. اغلب اجاره دهندگان کوتاه مدت. در املاک و مستغلات، از حمایت حقوقی برخوردارند. اما به ندرت در مورد نحوه مدیریت ملک یا خرید یا فروش آن اظهار نظر رسمی می کنند. این امر برای سهامداران کوتاه مدت نیز مناسب به نظر می رسد.
در مورد سامانه افزایش سرمایه بیشتر بدانید.
قانون “درمورد پرداخت” شامل اولین قدم در این زمینه است. فقط کسانی که بیش از دو سال سهام یک شرکت را داشته اند می توانند رای بدهند. یکی از احتمالاتی که پیشنهاد شده است مقیاس لغزشی است که بر اساس آن مدت زمان مالکیت قدرت رای گیری افزایش می یابد. یک رویکرد ساده تر این است که رأی گیری در انتخابات شرکت ها را از هرنوع به کسانی که حداقل یک سال سهام خود را دارند، محدود کنید.
چنین تغییراتی به سهامدارانی که احتمالاً کمترین علاقه ای به قیمت روز سهام و تغییرات سود سه ماهه به چهارم دارند، تأثیر می گذارد. بنابراین کوتاه مدت را تعدیل می کند. تفکیک سهامداران بلند مدت از بقیه می تواند ارتباط و اعتماد بیشتری بین آنها و هیئت ها و مدیران ایجاد کند.
در مورد نرم افزار امور سهام بیشتر بدانید.
-
نکته کلیدی این است که مفهوم دموکراسی سهامداران که بحث های زیادی را در مورد حاکمیت شرکتی ایجاد می کند کنار گذاشته شود و به سمت اعطای امتیاز بیشتر به آن دسته از سهامداران که احتمالاً چیزی برای مشارکت دارند، اقدام شود.
سپس این سوال وجود دارد که نحوه انتخاب تابلوها چگونه است. قانون دسترسی نیابتی که توسط دیوان عالی کشور آمریکا لغو شد تلاشی بود برای سهولت معرفی سهامداران نامزدهای هیئت مدیره برای سرمایه گذاران. اما قاعده ای که در نظر گرفته شده بود احتمالاً تنها زمانی مورد استناد قرار می گرفت که شرکتی با مشکل جدی روبرو بود. مهمتر از همه، اگر انتخابات هیئت مدیره مورد بحث به نوعی رایج شود، یکی از تأثیرات آن می تواند دلسرد کردن افراد شایسته از خدمت در هیئت مدیره باشد.
در مورد نرم افزار تحلیل بازار بیشتر بدانید.
هیچ مدرکی وجود ندارد که نشان دهد حضور بیشتر اعضای هیئت مدیره باعث بهبود مدیریت می شود. از بین بسیاری از مطالعات انجام شده در مورد تأثیر ترکیب هیئت مدیره بیشتر هیچ تاثیری نشان نمی دهد و اقلیت قابل توجهی بین بیشتر خودی و عملکرد بهتر همبستگی نشان می دهد.
رویکردهایی که مشارکت سهامداران را تشویق می کند؛ اما رویارویی و درگیری را تشویق نمی کند، در بهبود هیئت مدیره موفق تر است. به عنوان مثال، سهامداران بزرگ می توانند نامزدهای هیئت مدیره را به صورت غیررسمی یا از طریق یک گروه مشورتی از نمایندگان سهامداران، پیشنهاد دهند.
این شبیه شیوه فعلی سوئد است. جایی که کمیته ای که بزرگترین سهامداران را معرفی و نامزدهای هیئت مدیره را توصیه می کند.
در مورد شبکه اجتماعی بیشتر بدانید.
در دهه ۱۹۷۰ بسیاری از شرکت های بزرگ در ایالات متحده با مشکل رضایت روبرو بودند. مدیران خود را متولی موسسات مهم می دانستند و با وجود تغییرات بزرگ در چشم انداز رقابتی، در برابر تغییرات مقاوم بودند. در پاسخ، سهامداران بی حوصله شدند و دانشگاهیان نظریه هایی در مورد چگونگی حفظ مدیران منافع شخصی ارائه کردند. نتیجه شورشی بود که باعث شد مدیران کمتر ریسک پذیر باشند و تمایل بیشتری برای پذیرش تغییرات داشته باشند.
اما سهامداران در کنترل نژاد تهاجمی تری از مدیران که شورش به ایجاد آنها کمک کرده، موفق عمل نکرده اند. چگونه می توانستند؟ به جز مواردی که یک شرکت دچار مشکل شده است (عموماً تنها زمانی که سهامداران در کنار هم قرار دادن اکثریت مدیریتی موفق هستند)، تضاد بین سهامداران و مدیران یک جنگ نامتقارن است و سهامداران قادر به تسلط بر آنها نیستند.
در مورد نرم افزار مدیریت امور سهام بیشتر بدانید.
شواهد فزاینده ای وجود دارد (به عنوان مثال، “چگونه شرکت های بزرگ متفاوت متفاوت فکر می کنند،” Rosabeth Moss Kanter ، HBR نوامبر ۲۰۱۱) که نشان می دهد شرکت هایی که بیشترین موفقیت را در افزایش ارزش سهامداران در طول زمان داشته اند، آنهایی هستند که به غیر از حداکثر ارزش سهامداران، اهداف دیگری را دنبال می کنند.
کارکنان و مشتریان اغلب اطلاعات بیشتری نسبت به سهامداران نسبت به یک شرکت دارند.. سنت، اخلاق و استانداردهای حرفه ای اغلب بیشتر از انگیزه ها باعث محدود کردن رفتار می شوند. بحث در اینجا این نیست که مدیران و هیئت مدیره همیشه بهتر می دانند. به سادگی نمی توان سهامداران و سرمایه گذاران کوتاه مدت پراکنده را بهتر شناخت. یک سیستم حکومتی که بر آنها متکی باشد تا شرکت ها را مستقیم و باریک نگه دارد محکوم به شکست است.
در مورد سامانه جامع تحلیل سهام و بازار سرمایه بیشتر بدانید.
با توجه به پیامدهای ناخواسته ناشی از اصلاحات حکمرانی و دستمزد اجرایی در چند دهه گذشته، محققان در توصیه اصلاحات جدید بزرگ محتاط هستند. اما ما فکر می کنیم که دادن نقش مطلوب به سهامداران بلند مدت، و در این راه تقویت روابط نزدیک تر و سازنده تر بین سهامداران، مدیران و هیئت مدیره، باید در اولویت قرار گیرد. بنابراین باید نقش هایی را برای سایر بازیگران درام شرکتی؛ هیئت مدیره، مشتریان، کارکنان، وام دهندگان، تنظیم کننده ها، گروه های غیر انتفاعی پیدا کرد که این بازیگران را قادر می سازد تا بخشی از بار تأمین پول، اطلاعات و به ویژه نظم و انضباط را بر عهده بگیرند. این سرمایه داری ذینفع است. نه به عنوان نوعی ضرورت خوب؛ بلکه به عنوان تشخیص اینکه سهامداران امروزی کاملاً قادر به کارکردن با سرمایه داری سهامداران و سرمایه گذاران نیستند.